جدول جو
جدول جو

معنی کپل بزوئن - جستجوی لغت در جدول جو

کپل بزوئن
پرتاب کردن، نوعی معامله و یا اهدای هدیه به عروس یا فردی که بسیار عزیز
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

حرکت کردن، تکان خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دوخت و دوز کردن با سوزن
فرهنگ گویش مازندرانی
حالتی از نشستن
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی از نشستن، با کپل روی زمین پهن شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
چهار زانو نشستن، بهم خوردن موجهای آب، متلاطم شدن آب
فرهنگ گویش مازندرانی
نعل کردن اسب
فرهنگ گویش مازندرانی
پا بیل کردن، با بیل شخم عمیق نمودن، شعله زدن، لهیب آتش
فرهنگ گویش مازندرانی
لزراندن و تکاندن ناگهانی تن، از سوی حیوانات هنگامی که بخواهند
فرهنگ گویش مازندرانی
دو پارچه را با نخ و سوزن به هم وصل کردن و کوک های درشت زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
آمادگی جفت گیری، به شدت عصبانی شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
فوت زدن، فوت کردن، دمیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
دل زدگی
فرهنگ گویش مازندرانی
سوت زدن با دهان، سوت زدن با دهان و دست
فرهنگ گویش مازندرانی
جدا کردن دانه از ساقه های برنج در خرمن گاه، خرمن کوبی
فرهنگ گویش مازندرانی
جوش آمدن مایعات
فرهنگ گویش مازندرانی
توده کردن، روی هم ریختن، انباشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
تلمبه زدنتلم برای تبدیل ماست به دوغ و کره
فرهنگ گویش مازندرانی
پرتاب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
گشت و گذار
فرهنگ گویش مازندرانی
یاوه گفتن، حرف بیهوده زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
گوسفندان را در محوطه ای محصو گرد آوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پهلو به پهلو شدن و معلق زدن حیواناتی چون خوک در باتلاق و
فرهنگ گویش مازندرانی
مرحله ای در نمدبافی که با سعد دست بر آن ضربه زنند، به پرواز
فرهنگ گویش مازندرانی
گل زدن به تن و خاک به سر ریختن، نوعی نفرین
فرهنگ گویش مازندرانی
پاشاندن خاک به وسیله ی مرغ ۲جستجو کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
با سرشاخه ی درخت مرز بین مراتع را مشخص کردن، بریدن شاخ و
فرهنگ گویش مازندرانی
پرچانگی کردن، برای تعلیم کسی کوشش فراوان به خرج دادن –
فرهنگ گویش مازندرانی
بخیه زدن، کوک زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سر رفتن آب و مایعات در اثر جوشیدن، جوشش چشمه
فرهنگ گویش مازندرانی
قاچ کردن هندوانه یا خریزه
فرهنگ گویش مازندرانی
حرکت سوار، هنگامی که پاشنه ی پا به شکم اسب بزند دا اسب به
فرهنگ گویش مازندرانی
نشان کردن، با کلوخ چیزی یا کسی را هدف قرار دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
زاییدن سگ و گربه
فرهنگ گویش مازندرانی
برخورد کردن، کوک زدن لباس
فرهنگ گویش مازندرانی